دوستی در هر سنی مهم است و این مسئله، به ویژه در نوجوانی بیشتر اهمیت پیدا میکند. در دوستی، افراد از هم رنگ میگیرند و با هم لحظات خوشی را تجربه میکنند؛ یعنی نوعی تسکین روانی، آرامشبخشی و گونهای از احساس هویت را با هم تجربه می کنند. به عبارتی دیگر، وقتی نوجوانان با یکدیگر دوست می شوند، گویی قدر و منزلتشان نزد خودشان بالاتر میرود و عزت نفس و اعتماد به نفس پیدا میکنند. این در حالی است که نیاز به شکل دادن هویت و ارتقای عزت نفس در نوجوانی، خیلی بیشتر در بچهها وجود دارد. برای همین، در این سنین احساس نیاز به دوستی بیش تر است؛ ضمن این که دوست میتواند خیلی مواقع به داد رفیقش برسد و دستش را بگیرد. بنابراین آنان به نوعی تکیهگاه هم محسوب میشوند. حال نوجوانی را فرض کنید که در این سن هیچ دوستی نداشته باشد. این فرد در عموم موارد دچار مشکل میشود؛ مگر اینکه شرایط خاصی داشته باشد. این که یک نفر خیلی راحت و آسوده به دوستی با دیگران احساس نیاز نکند، بسیار مورد خاص و نادری است؛ ولی اگر احساس نیاز کند و دوست نداشته باشد، بسیار نامطلوب است و ضربه های زیادی می خورد.
نوشتار حاضر براساس تجربیات تعدادی از مدارس - که پرچمدار تعلیم و تربیت دینی نسل فردای کشور بودهاند و به سفارش مؤسسه ی مطالعات تعالی نسل (متن) تدوین شده است. از آن جا که هدف این نوشتار، افزایش مهارت و توانمندیهای مربیان و معلمانی است که با انگیزههای قوی، در قالب مدرسه یا جلسات دینی به فعالیت شریف انسانسازی اهتمام دارند، در انتخاب محتوا، دستهبندی عناوین و فصول و ذکر نمونهها و مثالها، رویکردی عملی و کاربردی (و نه آکادمیک) مد نظر بوده است؛ با این فرض که مباحث آکادمیک و تئوریهای علمی در باب تعلیم و تربیت، به وفور از منابع موجود دانشگاهی در دسترس عزیزان قرار دارد.
آنچه نیاز آن به روشنی احساس می شود، روشها، برنامه ها و سیاستهای تربیتی است که در عمل آزموده شده و نتیجهبخشی آن به اثبات رسیده است. ذکر این نکته نیز لازم است که آن چه به عنوان تجربیات مدارس موفق تدوین می شود، تماماً به مبانی علمی متکی است و در واقع، همان تئوری ها به صورت عملیاتی و کاربردی درآمده است.